وبلاگ اندیشه ، محمد گرمابی



روابط دولت – ملت وتاثیر آن در ساختار حکومت

هر جامعه در طول حیات خود گرفتار مشکلاتی می شود که اگر راه حلی برای آنها پیدا نشود جامعه رو به زوال خواهد رفت .

یکی از معضلاتی که در عصر معاصر ایران با آن مواجه شد رابطه دولت و ملت بود .

دردوران  قبل از مشروطه رابطه دولت - ملت مبتنی بر مناسبات رعیت پادشاه بود ،رعایا مثل برده هیچ دخالتی در سرنوشت خویش نداشتند ،جان و مالشان در دست شاه بود . اما در اواخر دوره قاجاریه به دلیل افزایش ارتباط با غرب گروه های جدید ، کوچک اما قدرتمندی مثل بازرگانان ، روشنفکران  پیدا شدند و روابط دولت - ملت را متلاطم کردند  وحکومت نتوانست پاسخگوی این معضل باشد لذا گرفتار بحران شد.

در مقطع زمانی پایان عصر قاجاریه با توجه به بحران پیش آمده در خصوص رابطه دولت – ملت نظریاتی مطرح شد که ما در این نوشته سعی در بررسی آنها داریم .

ادامه مطلب


بررسی سیر تحولات دهه 40 و 50  ایران

 

در این نوشته تصمیم داریم به بررسی کلی سیر تحولات دهه 40 و 50ایران وتحلیل تحولات منجر به انقلاب بپردازیم .

دوره حکومت پهلوی دوم را می شود به سه دوره تقسیم کرد که البته این تقسیم بندی تا حدودی مطابق با نظر شاه می باشد (پاسخ به تاریخ محمد رضا پهلوی ص 156 )

1-     دوره اول یا دهه 20 دوره حفظ قدرت نامیده می شود –البته شاه از این مرحله به عنوان دوره تضمین استقلال و وحدت و تمامیت ایران و سپس نجات کشور از آشوب و هرج و مرج در سال 1332 می داند (پاسخ به تاریخ )-  محمد رضا شاه جوان وکم تجربه بود ایران تحت اشغال قدرتهای بزرگ بود از سوی دیگر افراد و شخصیتهای قدرتمند با رفتن رضا شاه به صحنه قدرت برگشته بودند ،احزاب ، نشریات ،گروه ها و شخصیتهای مذهبی ،نماینده های مجلس مجال عرض اندام در صحنه ی پیدا کرده بودند به همین خاطر تمام تلاش او در این دوره مبتنی بر حفظ قدرت بود .

2-     دوره دوم یا دهه 30 بعد از کودتای 28 مرداد 32 افراد قدرتمندی مثل فروغی ،قوام ،رزم آرا ،مصدق و بعد زاهدی هرکدام به طریقی از صحنه قدرت حذف شدند

ادامه مطلب


چرا مردم نسبت به یک تصمیم اقتصادی واکنش خشن بروز دادند؟برای جلوگیری از بروز این اتفاقات چه باید کرد ؟

 

ما این روزها در خصوص مسائل اجتماعی و اقتصادی دچار نیتی روبه گسترش هستیم ،مردم نسبت به فساد و بیعدالتی معترض هستند احساس می کنند که در حاکمیت نماینده ای ندارند ،صدایشان شنیده نمی شود .آنها در انتخابات شرکت میکنند رأی می دهند ولی نتایج آن را در زندگیشان نمی بینند.

لذا باید گفت در کشور روند فروپاشی شروع شده است اما در حال فروپاشی نیست ،که از جمله دلایل آن می توان به بحران ناکارامدی و بحران مشروعیت اشاره کرد  .

ادامه مطلب


 

(کشورهایی که ادعای تمدن سازی دارند باید پل بسازند نه آنکه دیوار بکشند)

ظهور بحرانها در تعیین سرنوشت جوامع و یا دولتها به مراتب از استدلال و برنامه ریزی مهمتر هستند. جنگ جهانی دوم که جان حدود 50 میلیون نفر را گرفت برای آلمان و آلمانیها سرنوشتساز بود.

 آلمانیها چهار درس کلیدی به واسطۀ فاجعۀ جنگ جهانی دوم آموختند:

1)تسلطِ یک طرز تفکر در جامعه به بسیاری تصمیمهای اشتباه منجر میشود.

2)وجود یک حزب فراگیر تنها به پوپولیسم منتهی میشود.

 3)بدون اجماع سازی میان دولت و ملت، جامعه روی رشد، پیشرفت و ثبات را نخواهد دید و

 4)بدون مناظره در سطح جامعه نمیتوان به توسعه دست یافت.

ادامه مطلب


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها